معرفی کتاب

معرفی کتاب رهبری از بالای خط

رهبری از بالای خط

پایین خط هستید یا بالای خط؟!

تصور کنید که در اتومبیلتان نشسته‌اید و خوش و خرم در حال رانندگی هستید. ناگهان از ناکجاآباد ماشینی سر راهتان سبز می‌شود. برای جلوگیری از نصادف و کنترل ماشین مجبور می‌شوید محکم و ناگهانی ترمز کنید. واکنشتان در این لحظه چیست؟ احتمالا مثل همه افراد به یکی از این روش‌های سنتی واکنش نشان میدهید: دستانتان را با عصبانیت در هوا تکان می‌دهید، بدوبیراه می‌گویید، دستتان را روی بوق فشار می‌گذارید و یا ترکیبی از این موارد را تحویل طرف مقابل می‌دهید.

این یک واکنش معمولی به یک موقعیت معمولی است و نمونه کلاسیکی از آن چیزی است که پاسخ اتوماتیک یا خودکار نامیده می‌شود. این یک رفتار “پیش فرض” است: ما آگاهانه به بوق زدن ، فحش دادن و یا فریاد زدن فکر نمی‌کنیم – ما فقط این کار را انجام می‌دهیم. این واکنشها عجیب است؟ نه! خوب است؟ نه!

اکنون به این فکر کنید که در روزهای اخیر، چه پاسخ‌های اتوماتیکی نشان داده‌اید. احتمالا برایتان پیش آمده که با مدیرتان سر موضوعی اختلاف نظر داشته باشید. آیا با ذهنی باز و پذیرنده به جلسه رفته اید یا فقط انجا بودید که از خودتان دفاع کنید؟ همانطور که قبلا هم گفتیم این واکنش‌ها معمول هستند و هر کدام از ما حداقل چند باری تجربه اش را داشته ایم. آنچه در این شرایط اتفاق می افتد بسیار شبیه آن چیزی است که در سناریوی تصادف با هم مرور کردیم. تفاوت در محل کار این است که به جای بوق زدن ، گوش نمیدهیم، گارد دفاعی می‌گیریم و دست به دامن توجیه و سرزنش می‌شویم.

در هر دو مورد – ماشین و محل کار – این احتمال وجود دارد که با کمی تامل، تشخیص دهید که رفتار شما در نهایت بهترین واکنش ممکن نبوده است. اما ایا می‌توان از چنین واکنش‌هایی جلوگیری کرد؟ مگر این پاسخ‌ها خودکار نیستند؟ پس چه باید کرد؟! حقیقت این است که امکان تغییر پاسخ های شما نسبت به هر دو وضعیت وجود دارد ، اما این کار برایتان پر زحمت خواهد بود. اولین قدم این است که بفهمید اینجا چه خبر است. آگاهی نسبت به خودتان و شرایط پیرامونتان قدم اول برای تغییر است.

یک خط فرضی را در نظر بگیرید. بالای خط جایی است که پاسخ‌های سالم تری از منظر احساسی نشان میدهیم و متفکرانه و سازنده عمل میکنیم. پایین خط اما جایی است که پاسخ‌های خودکار ظهور میکنند.  توجه داشته باشید که اینجا “انتخاب” مهم خواهد بود. در نهایت این یک انتخاب شخصی برای شماست که بالا یا پایین خط باشید!

قسمت شیطنت امیز ماجرا انجاست که دقیقا برای بخشی که خیلی سریع و به یک چشم بر هم زدن اتفاق می افتد، نیاز به اموزش دارید. روان درمانگر و نویسنده آمریکایی تارا بنت-گولمن آن را “یک چهارم ثانیه جادویی” می نامد: فاصله زمانی ای که مغز ما یک موقعیت را درک می کند و بدن ما به آن واکنش نشان می دهد. ما دقیقا برای این یک چهارم ثانیه باید اموزش ببینیم. نکته امیدوار کننده اینکه با وجود چنین بازه زمانی کوتاهی ، روش هایی وجود دارد که می توانیم بالای خط بودن را به خود آموزش دهیم.

در اینجا به چند روشی اشاره میکنیم که به ما کمک میکنند بیشتر بالای خط باشیم. اولین قدم این است که با استفاده از تجربیات قبلی‌تان، درک کنید که چه محرکهایی شما را به پایین خط می اندازند و استارت پاسخ‌های اتوماتیک را در شما میزنند.

وضعیتی را به یاد اورید که در قالب یک تیم یا گروه با دیگران کار کرده اید. به آنچه در آن شرایط می گذرد و نحوه رفتار مردم فکر کنید. آیا حس احترام در میان افراد جاری بود؟ آیا همه به طور فعال به یکدیگر گوش می دادند؟ آیا هر شخصی مسئولیت کار و نقش خود را بر عهده میگرفت؟ آیا افراد تمایل داشتند تا قبل از واکنش دادن، فکر کنند؟ آیا همه این کارها را خودتان انجام می دادید؟ همه این رفتارهای به ظاهر معمولی، نشانه‌های بالای خط بودن است!

حال شرایطی را به یاد بیاورید که در آن با شخص یا گروه دیگری کار کرده اید اما اوضاع به این خوبی پیش نمی رود. وضعیتی که در آن مواضع پیش فرض همه افراد رنگ و بویی از دفاع ، سرزنش ، انکار و یا توجیه داشته است. به این فکر کنید که افراد چگونه به یکدیگر پاسخ می دادند؟ خودکار به نظر می رسید؟ آیا افراد زود همدیگر را قضاوت می کردند ، با هم در تعارض بودند؟ ، بدون فکر رفتار می کردند؟ همانطور که احتمالا حدس میزنید، این رفتارها از علائم پایین خط بودن است!

اکنون ، اگر بتوانید نمونه های خوبی از این دو حالت نسبی رفتارهای “بالا و پایین خط” را بیابید ، می توانید شروع به تجزیه و تحلیل پاسخ های خود در مورد طیف وسیع تری از موقعیت ها کنید. نگاهی به وضعیت های چالش برانگیزی که طی یکی دو هفته گذشته با آن روبرو شده اید، بیندازید. مهم نیسا این موقعیتها چقدر کوچک و جزئی باشند، مهم این است رفتارهای خود را بر اساس این خط فرضی، تحلیل کنید.

گام دوم برای نهادینه کردن رفتارهایی که متعلق به “بالای خط” است، این است که به شناخت و پرسشگری از خود برسید. یعنی بدانید اگر الان عصبانی شده اید، پایین خط هستید یا برعکس. هدف شما در اینجا این است که به جای پیش‌بینی اتفاقات بعدی ، بیشتر از احساسات خود آگاه و به انها مسلط شوید. به عبارت دیگر ، هدف شما این است که به طور فزاینده “حاضر”، “در لحظه” یا “ذهن‌آگاه” باشید. با تمرین چنین مفهومی میتوانید مدیریت ان “ربع ثانیه جادویی” را در دست بگیرید. اینجا جایی است که میتوانید قبل از اقدام، فکر کنید و  به جای اینکه به طور خودکار پاسخ دهید ، انتخاب کنید!

میدانیم که خیلی سخت است! اما به این فکر کنید که کنترل خودتان در ان شرایط خاص، موجب میشود سلامت عاطفی و روابط کاری بهتری داشته باشید.

مارال مختارزاده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *