وزن | 320 گرم |
---|---|
عنوان انگلیسی کتاب |
Upstream: The Quest to Solve Problems Before They Happen |
مترجم |
میثم کاشیپور |
ترجمهویرا |
محمدعلی معینفر |
نسخهپرداز |
کیوان دهقانپور |
مدیر هنری |
مجید زارع |
طراح جلد |
محمدرضا چیتساز |
طراح گرافیک |
امیرحسین قیصری |
صفحهآرا |
رامین مهری |
تعداد صفحه |
344 |
تیراژ |
1500 |
نوبت چاپ |
دوم |
قطع |
رقعی |
شابک |
978-622-7089-24-0 |
بالادست
308,000 تومان
نویسنده: دن هیث
مترجم: میثم کاشیپور
خیلی وقتها در زندگی، سوزنمان روی واکنش گیر میکند. دایم مجبوریم مدیریت بحران کنیم و به امور فوریوفوتی بپردازیم. به جای اینکه در بالادست به دنبال سرچشمهی مشکلات بگردیم و آن را بخشکانیم، در پاییندست به آنها، پینگپونگی پاسخ میدهیم. به همین صورت، پلیسها دنبال دزدها هستند؛ پزشکان بیماریهای مزمن را درمان میکنند و کارمندان بخش خدمات مشتری، گِلهگزاریِ ملت را رفع و رجوع میکنند. اما به راستی چرا تلاشهای ما اینقدر واکنشیست تا پیشگیرانه؟
در زندگی شخصی و اجتماعیمان، تا کِی میخواهیم استخوان مشکلات را در گلو نگه داریم فقط به این دلیل که فراموش کردهایم قادریم از بروز آنها پیشگیری کنیم؟ کتاب «بالادست»، راهکارهای عملی پیشگیری از مشکلات را به ما میآموزد.
این کتاب به چند عامل ذهنی میپردازد که ما را به سمت پاییندست هُل میدهند. عواملی مثل «کورمشکلی» که ما را از درون، نسبت به مشکلات اساسی بیتوجه میکند. نویسندۀ کتاب، متفکرانی را به ما معرفی میکند که از سد این موانع گذشته و با اتخاذ تفکر بالادستی، به موفقیتهای چشمگیری رسیدهاند.
برای مثال، یک وبسایت خدمات مسافرتی، تنها با اعمال چند تغییر ساده در سامانهی رزرواسیونش، موفق شد جلوی بیست میلیون تماس به خدمات پشتیبانی را بگیرد. یکی از نواحی شهری آموزش و پرورش، پس از آنکه فهمید میتواند از کلاس نهم، احتمال ترکتحصیل دانشآموزان دبیرستانی را پیشبینی کند، آمار ترکتحصیلش را به نصف تقلیل داد. یکی از کشورهای اروپایی با اقدامات فرهنگی، سوء مصرف الکل و مواد مخدر در میان نوجوانانش را تقریبا به صفر رساند. یک سامانهی اورژانس با تحلیل دادهها، مبادی تماس با اورژانس را پیشبینی و آمبولانسهایش را پیشدستانه در آن مناطق مستقر کرد و با این کار زمان اعزام را کوتاه کرد.
دَن هیث که پیش از این کتاب ایدۀعالی مستدام را از او منتشر کردهایم در کتاب بالادست با صدها نفر که هر یک با روشهایی نامتعارف، مشکلات بزرگی را حل کردهاند به گفتگو نشسته و دیدگاههای حاصل از این مصاحبهها را کنار هم چیده است تا نشان دهد چطور میتوان از بروز مشکلات پیشگیری کرد.
موجود
جهانگیر دل افروز –
با عرض سلام
کی این کتاب چاپ میشه ؟
مدیر سایت –
سلام و احترام
این کتاب در حال حاضر منتشر شده است.
محمد وحیدطاری –
چقدر خوشحالم از ترجمه و چاپ این کتاب.
ممنونم از آریاناقلم که همیشه سراغ کتابهای جذاب و مفید میره.
مجتبی احمدزاده (خریدار محصول) –
سلام
کتاب تازه بدستم رسیده است. ترجمه خوشخوانی دارد.
نکات اصلاحی:
۱)صفحه ۳۱ خط چهارم، تعویض مفصل زانو صحیح است. اساساً کشکک زانو تعویض نمیشود.
۲)صفحه ۳۳ خط اول: We cranked up the treble, Norway cranked up the bass یک استعاره در زبان انگلیسی است به معنی اینکه دو نفر به شیوه متفاوت با هم رقابت میکنند. بنابراین برای فارسیزبان میتوان آنرا به این صورت ترجمه کرد:
امریکا و نروژ با هم چشم و همچشمی دارند منتها هر یک به شیوه خود عمل میکند.
بنابراین پاورقی مترجم اساساً منظور نویسنده نبوده است. بلکه تفاوت شیوه در رقابت منظورش بوده است.
۳)معنی agency در اصطلاح declaration of agency به طوریکه فارسیزبان بتواند بفهمد، اختیار و اراده است. «اعلامیه عاملیت» توسط خواننده براحتی فهم نمیشود. اما اگر نوشته شود: در جهت رودخانه شنا کردن، یعنی سرنوشت خود را بدست جریان آب سپردن ولی در خلاف جریان رود شنا کردن، یعنی فرد اعلام کرده از خود اختیار و اراده مستقل دارد.
عزیمت به سوی بالادست به معنی اختیار و اراده مستقل داشتن است: …
این معنی agency در این جمله منظور نویسنده است:
Agency is the sense of control that you feel in your life, your capacity to influence your own thoughts and behavior, and have faith in your ability to handle a wide range of tasks and situations. Your sense of agency helps you to be psychologically stable, yet flexible in the face of conflict or change
نه عاملیت کس دیگری بودن.
مدیر سایت –
آقای احمدزادهی عزیز ممنون که همراه ما هستید و در بهبود فرایندها به ما کمک میکنید و نکاتی که توجهتان را جلب کرده است را برای ما ارسال کردید. در ادامه میتوانید پاسخ آقای میثم کاشیپور، مترجم کتاب بالادست، به نکاتی که ذکر کردید را مطالعه کنید:
با سلام،
جناب آقای مجتبی احمدزاده،
خیلی خوشحالم که با دقت کتاب را مطالعه کردهاید.
۱. دربارۀ نکتۀ اولتان، کاملاً درست گفتهاید و اشتباه از من بوده است. ترجمۀ درست همان «تعویض مفصل زانو»ست که اشاره کردهاید.
۲. دربارۀ نکتۀ دومتان، اینکه دو نفر به شیوۀ متفاوت با هم رقابت میکنند کاملاً درست است و من هم در ترجمه همین مفهوم را مد نظر قرار دادهام. اما صحبت شما دربارۀ اینکه این در زبان انگلیسی استعاره است درست نیست. تا جایی که من میدانم استعاره نیست و البته از پنج نفر انگلیسیزبان هم پرسیدهام. خودم بعد از هشت سال زندگی در آمریکا یک بار هم آن را از کسی نشنیدهام. از چتجیپیتی هم پرسیدم که اطمینان حاصل کنم. استعارهای که در زبان انگلیسی برای این مفهوم وجود دارد و متداولتر است این است:
we zig and they zag.
این چیزی که نویسنده نوشته است استعاره یا به تعبیر بهتر تشبیه خلاقانهای است که از خودش درست کرده است. من هم دوست داشتم خود استعاره را ترجمه کنم، چون از ترجمۀ کلمهبهکلمۀ استعارۀ نویسنده خوشم آمده بود. درضمن، درست است که این عبارت به شیوۀ متفاوت اشاره دارد اما بههیچوجه نگاه چشموهمچشمی ندارد. خلاصه که حرف شما دربارۀ شیوۀ متفاوت رقابت صحیح است اما من براساس سلیقه حس کردم ترجمۀ کلمهبهکلمه میتواند همین مفهوم را برساند. بهعلاوه، چون این برداشت خلاقانهای از نویسنده است نه استعارهای کاملاً متداول در انگلیسی من زیرنویس را براساس برداشت خودم از کلماتی که نویسنده انتخاب کرده بود نوشتم. مثلاً دربارۀ اینکه چرا نگفت ما صدای بیس را بالا میبریم و نروژیها صدای تریبل را حسم این بود که بیس با فرکانس کمتر (هیاهوی کمتر) و طول موج بیشتر (اثر طولانیمدتتر) در مقابل تریبل (هیاهو و هزینۀ بیشتر) و طول موج کمتر (اثر کوتاهمدتتر) مد نظر نویسنده بوده است.
۳. دربارۀ نکتۀ سومتان، صحبت شما کاملاً درست است. اراده و اختیار هم میتواند جای عاملیت قرار گیرد. من الان میفهمم چرا شما این نظر را داشتهاید. چون از عاملیت این برداشت را داشتهاید که طرف عامل یا عملۀ شخص دیگری است! من موقعی که داشتم ترجمه میکردم احتمال چنین برداشت جایگزینی در ذهنم نبود اما الان که حداقل یکی از خوانندگان کتاب چنین برداشتی داشته فکر میکنم شاید اراده و اختیار بهتر میبود. البته به نظرم این هم به سلیقه و البته به جغرافیای زندگی افراد بستگی دارد. در جایی که من بزرگ شدم از عاملیت همان اختیار و اراده را برداشت میکردیم. ممکن است در جاهای دیگر متفاوت باشد، که هست!
ارادت،
میثم کاشیپور.
علیرضا دقیقی –
درود و عرض ادب
از گفتگوی زیبای آقای احمد زاده و مترجم محترم لذت بردم، مودبانه، صریح و بر مداری مدارا.